اصولگرایان اصرار می کنند، اصلاح طلبان انکار /نورمحمدی: آمار اصولگرایان از اصلاح طلبانِ تایید صلاحیت شده، کذب است
تاریخ انتشار: ۲۹ دی ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۵۵۳۰۰۶
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، علیرغم تاکید طیف اصلاحطلب مبنی بر نداشتن کاندیدا و خالی بودن دستشان در بستن لیست برای انتخابات مجلس دوازدهم، اصولگرایان اصرار دارند که اردوگاه چپ لیستی کامل برای انتخابات دارد. آنچنان که حمیدرضا ترقی، فعال سیاسی اصولگرا که در گفتگو با خبرگزاری خبرآنلاین بیان کرد: «به صورت طبیعی اصلاحطلبان لیست کاملی در دست دارند که اگر اینها با اعتدال ائتلاف کنند و با یکدیگر لیست بدهند طبیعتاً ضرورت ائتلاف و وحدت در میان اصولگرایان افزایش پیدا میکند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
ادعایی که با واکنش سعید نورمحمدی، عضو شورای مرکزی حزب ندای ایرانیان روبهرو شد. او در پاسخ به این ادعاها به خبرگزاری خبرآنلاین گفت: «من از همه دوستان اصولگرایی که ادعا میکنند اصلاحطلبان لیست دارند که یکی گفته ۸۰۰ نفر و یک نفر دیگر گفته ۱۸۰۰ نفر، آقای ترقی هم گفته لیست کامل دارند؛ استدعا دارم لیست کامل اصلاحطلبانی که تایید شدهاند را در اختیارمان قرار دهند که خودمان هم از آن اطلاع داشته باشیم.»
احتمال ائتلاف اصلاح طلبان و اعتدالیون در انتخابات مجلس به روایت گرامی مقدم /در ۹۰ درصد حوزه ها کاندیدا نداریم
سخنگوی حزب اعتدال و توسعه: لیست ناقص نخواهیم بست/ وارد شدن به گود رقابت بدون نیرو کاملا بیمعناست/ احتمال ائتلاف وجود دارد
وی همچنین تاکید کرد: «ما از همه کاندیداهای اصلاحطلب که رد صلاحیت شده بودند خواهش کردیم اعتراض کنند، اما متاسفانه بخشی از آنان این اعتراض را بیفایده دانسته و اعتراض نکردند. برخی از افراد هم اعتراض کردند که آمار دقیق از تعداد آنان ندارم.»
در ادامه گفتگوی خبرگزاری خبرآنلاین با سعید نورمحمدی، عضو شورای مرکزی حزب ندای ایرانیان را میخوانید:
**************************
* آقای نورمحمدی! با توجه به اینکه تعداد اعتدالیون و اصلاح طلبان تایید صلاحیت شده بسیار کمتر از آنچیزی است که پیش بینی می شد، احتمال ائتلاف برای بستن لیست را چقدر محتمل می دانید؟
به نظر من در حال حاضر امکان ائتلاف نیست چون اصلا کاندیدایی وجود ندارد. کاندیداهایی که در شهرستانها تایید صلاحیت شدهاند؛ عمدتا توسط همه اصلاحطلبان حتی کسانی که گرایشات رادیکال و تندتری دارند به طور طبیعی مورد حمایت قرار خواهند گرفت.
اما تا جایی که من در جریان هستم با این شرایط بهطور گستردهتر و در مراکز استانهایی مثل تهران، احزاب اصلاحطلب و اعتدالی به دنبال دادن لیست و ائتلاف نیستند.
دوستان اصولگرا، لیست کامل اصلاحطلبانی که تایید شدهاند را در اختیارمان قرار دهند* یعنی ممکن نیست که لیستی با کمتر از ۳۰ نفر در تهران تهیه شود؟
با ادامه این شرایط خیر قطعا لیست داده نمیشود.
* برخی از اصولگرایان مثل آقای ترقی، معتقدند که اصلاحطلبان یک لیست کامل دارند و از سوی دیگر ستاد انتخابات هم آمار بالایی از اصلاح طلبان تایید صلاحیت شده داده است، نظر شما درباره این ادعاها چیست؟
آمار و ارقام درباره ثبتنامها و تایید صلاحیت کاندیداهای اصلاحطلب از اساس کذب است. کسانی که چنین ادعاهایی را مطرح میکنند خودشان هم میدانند که حرفشان واقعی نیست و بههمین دلیل در نهایت سخنگوی جریان اصلاحات آقای ترقی میشود و درباره لیست اظهار نظر میکند.
من از همه دوستان اصولگرایی که ادعا میکنند اصلاحطلبان لیست دارند که یکی گفته ۸۰۰ نفر و یک نفر دیگر گفته ۱۸۰۰ نفر، آقای ترقی هم گفته لیست کامل دارند؛ استدعا دارم لیست کامل اصلاحطلبانی که تایید شدهاند را در اختیارمان قرار دهند که خودمان هم از آن اطلاع داشته باشیم.
کاندیداها ریسک نمیکنند که حوزه انتخابیهشان را تغییر بدهند* چهقدر امکان جابهجایی کاندیداهای باقیمانده در حوزههای انتخابیه وجود دارد؟
در گفتوگویی که با برخی از احزاب و گروهها داشتم این پیشنهاد از طرف حزب «ندای ایرانیان» مطرح شده که کاندیداهایی که در تهران بوده و شانس دارند، به برخی شهرستانهای دیگر جابهجا شوند. منتهی دوستان از قانون جدید انتخابات نگرانی دارند، چون طبق آن افرادی که علاقمند به تغییر حوزه انتخابیه خود هستند باید مجددا صلاحیتشان توسط شورای نگهبان بررسی شود. بههمین علت کاندیداها ریسک نمیکنند که حوزه انتخابیشان را تغییر دهند که دچار رد صلاحیت شورای نگهبان نشوند.
* شما آماری از اعتراض کنندگان به نتایج اعلام شده ازطرف شورای نگهبان دارید؟
ما ازهمه کاندیداهای اصلاحطلب که رد صلاحیت شده بودند خواهش کردیم اعتراض کنند، اما متاسفانه بخشی از آنان این اعتراض را بیفایده دانسته و اعتراض نکردند. برخی از افراد هم اعتراض کردند که آمار دقیق از تعداد آنان ندارم.
شاید برخی کاندیداهای تایید صلاحیت شده روزهای آخر ردصلاحیت شوند* آیا امیدی وجود دارد که شورای نگهبان افراد رد صلاحیت شده را تایید کند؟
حقیقت این است که هیچکس چنین امیدی ندارد. تقریبا مطمئن هستیم همین شرایط باقی میماند و حتی ممکن است شورای نگهبان، در روزهای آخر تعدادی از افرادی که شانس رای آوریشان مسجل شده را هم رد صلاحیت کند.
به افراد ناراضی پیام دادند که حضورشان تاثیری ندارد* آقای نورمحمدی رهبری چندین بار بر مشارکت حداکثری در انتخابات تاکید داشتند اما به نظر می رسد برخی عملکردهای دولت مثل گرانی اینترنت، توقیف خودروها به علت حجاب و... بیشتر مشارکت زدا بوده اند تا ....
اساسا دلیل اصلی اینکه بخشی از مردم به اصولگرایان رای نمیدهند، بخاطر پایگاه اجتماعیشان نیست بلکه به این خاطر است که صندوق رای را در شرایط فعلی بیفایده میدانند و فکر میکنند که اگر رای بدهند در شرایط تغیری ایجاد نمیشود. حتی اگر مجلسی کاملا مخالف با دولت شکل بگیرد با ابزارهای مختلف، مجلس از کارکرد خواهد افتاد.
به نظرم با وجود آن که بخشی از جامعه فعلا از انتخابات رویگردان شدند، دولت و مجموعه نهادهای حاکمیتی هم در دادن این پیام به جامعه که رایشان موثر است تردید دارند. یک نمونه و نشانهاش برای جامعه همین رد صلاحیتها بود و به افراد ناراضی پیام مضاعفی داده شد که رای دادن و حضورشان هیچ تاثیری ندارد.
۲۷۲۱۵
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1861595منبع: خبرآنلاین
کلیدواژه: اصلاح طلبان حزب اعتدال و توسعه انتخابات مجلس دوازدهم اصولگرایان رد صلاحیت خبرگزاری خبرآنلاین تایید صلاحیت شده شورای نگهبان اصلاح طلبان لیست کامل آقای ترقی اصلاح طلب رد صلاحیت شده اند
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۵۵۳۰۰۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
مزیت اصلاحطلبان رو به اضمحلال؛ بالشتک ضربهگیر بین جامعه و حکومت از میان رفته
میتوان اینگونه ادعا کرد که احزاب اصلاحطلب و جبهه اصلاحات ایران (در وضعیت فعلیشان) قادر نیستند گام مؤثری در جهت تقویت نظام ادراکی شبکه حامیان، در درجه اول، و مخاطبان عام در درجه بعد بردارند.
سعید حجاریان، فعال سیاسی اصلاحطلب، در یادداشتی در مشق نو نوشت:
این نوشته تلاشی است برای طرح یک مسئله، آسیبشناسی یک روند و در حد وسع ارائه چند پیشنهاد، که در نوشته دوم تقدیم خوانندگان خواهد شد. برای ورود به بحث ناگزیر از طرح یک مثال هستم. همه ما در سطوحی با مسئلهها، بحرانها و بعضاً فجایعی دست به گریبان هستیم و برای مواجهه با آنها به ابزارهایی متوسل میشویم. این ابزارها در مواقعی به حل مسئله و مدیریت بحران کمک میکنند و حتی قادر هستند از فجایع جلوگیری کنند و در برخی موارد واجد چنین کارکردی نیستند. به گمان من به سیاست نیز میتوان از این منظر نگریست؛ یعنی مسئلهها، بحرانها و فجایعی را فهرست کرد و سپس پرسید آیا ابزارها و ابتکارهای متعارف احزاب، جبههها و حتی افراد واجد کارکرد مثبتی هستند یا خیر؟
کمی به عقب برمیگردم. از بدو تأسیس جمهوری اسلامی ایران، جریانی که ابتدا بهنام چپ [خط امام] و سپس اصلاحطلب شناخته میشد، کوشید ضمن تلاش برای درک صحیح وضع موجود، به بخشی از راهحل تبدیل شود. بهعنوان نمونه در زمانیکه گروههای سیاسی- نظامی عرصه سیاست و اجتماع را تسخیر کرده بودند، این جناح تلاش کرد بر وزن سیاست بیفزاید و از نظامیگری بکاهد یا به عبارتی از عرصه عمومی اسلحهزدایی کند که حاصل این تلاش به اعلامیه ده مادهای دادستانی ختم شد. یا، در دورهای که نظام اطلاعاتی کشور بهشکل پراکنده اداره میشد و هر گروه بهصلاحدید خود نسبت به عملکردش پاسخگو بود، تلاش شد نهاد اطلاعات کشور تجمیع شود و بهعنوان یک وزارتخانه تحت اشراف قوه مقننه قرار بگیرد تا امر پاسخگویی ممکن شود.
مضاف بر اینها میبایست به بحث زمان و مکان در فقه حکومتی ارجاع داد؛ باب این امر ابتدا از سوی بنیانگذار انقلاب اسلامی و در پی سنگینی نگاه فقه سنتی بر نظام تقنینی و حل مسئله کشور گشوده شد اما بعدتر جریان روشنفکری دینی با تلاش مضاعف بر آن شد نگاه و کارکردی متفاوت به دین ببخشد و از قرائتهای تئوکراتیک و جزماندیشانه بکاهد و بر ابعاد دموکراتیک و دگرخواهانه بیفزاید. افزون بر اینها میتوان درباره آنچه بر سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران گذشت نیز، تأمل کرد؛ دولت اصلاحات توانست با ابتکاراتی پرستیژ ایران را در منطقه و جهان ارتقاء دهد و ضمناً، در بحرانهایی مانند افغانستان، ۱۱ سپتامبر و همچنین حمله نظامی به عراق جنگطلبی و تنشزایی را تعدیل کند. و، در آخر باید به انتخابات ۹۲ اشاره داشت که جریان اصلاحات بهرغم پرونده مفتوح انتخابات ۸۸ در جمیع ابعاد، به بنبستشکنی کمک کرد و در جهت کاستن از سرعت فرآیند فرسودگی کشور گام برداشت. البته همه این موارد طبعاً واجد خطاها و کاستیهایی بوده است، که فهرستکردن و نقد قاعدهمند آنها میتواند راهگشا باشد.
اینک اما بهنظر میرسد دو فاکتور مذکور، یعنی درک صحیح وضع موجود، و نقشآفرینی بهعنوان بخشی از راهحل، اگر نگوییم به بنبست رسیده، دستکم با بحران اساسی مواجه شدهاند. بحرانی که دامنگیر احزاب اصلاحطلب، جبهه اصلاحات ایران و… نیز شده، و بیم آن میرود چون آفت بهسراغ ریشهها نیز برود.
درباره نظام ادراکی اصلاحطلبان. طی سالیان گذشته، مجموعهای از تلاشها رخ داد و کمک کرد تا اصلاحطلبان درکی نسبتاً روشن از وضع موجود یا به تعبیری «منطق موقعیت» بهدست بیاورند. این تلاشهای سه وجهی شامل ۱) فعالیت مستمر و هدفمند حزبی- جبههای، ۲) کوششهای محققانه، و ۳) حضور مؤثر در نظام اداری کشور بوده است که امروزه هر سه وجه محل تأملاند. یعنی آنچه مزیت نسبی اصلاحطلبان- بهعنوان جریان آلترناتیو- بهشمار میرفت، رقیق شده و رو به اضمحلال رفته است. در وجه اول شاهد فقدان خلاقیت حزبی از یکسو و کاستیهای بسیار در تئوریک و پراتیک سیاستورزی حزبی هستیم. در مقابل، رقیب که اساساً تحزب را امری ثانوی و مخل نظم عمودی- دستوری در سیاست میپندارد، ضمن آنکه خود همچنان به زیست محفلی و باندی وفادار است تلاش میکند با حداکثر توان از احزاب رقیب سازمانزدایی کند.
در وجه دوم با افت قابل ملاحظه تولیدات نظری، خاصه در زمینه مسائل توسعه و علوم انسانی روبرو هستیم و گاه، تلاشهایی رهزن و تعمیمهای انحرافی را مشاهده میکنیم که نهتنها قابلیت انطباق بر شرایط کنونی ایران را ندارند بلکه مخل پروژههای اصلاحی میشوند. در سوی دیگر، جریان رقیب تلاش داشته از کلمات مشئومه و حوزههای ممنوعه از قبیل علوم انسانی، الهیات جدید و جز اینها قبحزدایی کند و بهشکل قرارگاهی بر این حوزهها متمرکز شود و آنها را تصرف کند. تعدد نشریات علوم انسانی و برنامههای سمعی- بصری وابسته به نهادهای حاکمیتی تصویری بهنسبت روشن از این وضعیت به نمایش میگذارد. البته که نگارنده معتقد است هنوز این جریان با جوششها و کوششهای تئوریک معتبر فاصلهای قابل توجه دارد. به اینها اضافه کنیم ارتقاء متوسط سواد عمومی و تسلط بر زبانهای خارجی، و همچنین امکان دسترسی به منابع آکادمیک برای کنشگران آزاد و البته ابزارهای هوش مصنوعی، که قادرند بینیاز از ایستگاههای مرسوم تغذیه فکری جناحی، خوراک فکری شهروندان منفرد را تأمین کنند. در وجه سوم با عدم حضور مؤثر اصلاحطلبان در نظام اداری کشور مواجه هستیم. این عدم حضور تا حد زیادی معلول نگاه دگرساز و غیریتستیز ساخت قدرت بوده است چنانکه میبینیم عمده تلاش جریان رقیب اصلاحطلبان بر فتح بوروکراسی و ویژهخواری، آن هم به مبتذلترین شکل آن بوده است. اما از سوی دیگر نمیتوان بر یک ضعف اساسی، یعنی عدم کادرسازی و از آن مهمتر محافظهکاری، حتی در مواجهه با اختیارات قانونی چشم بست. ضعفی که در درجه اول نظام ارتقاء جناحی- باندی و در درجه بعد انواع تبعیضهای جنسی، قومی و… را در پی داشته است. معالوصف، شاید بتوان گفت اشغال بوروکراسی و ورود به سیاهه حقوق-دستمزدِ دولت دیگر لزوماً مزیت یک جریان سیاسی آلترناتیو بهحساب نخواهد آمد.
با این اوصاف میتوان اینگونه ادعا کرد که احزاب اصلاحطلب و جبهه اصلاحات ایران (در وضعیت فعلیشان) قادر نیستند گام مؤثری در جهت تقویت نظام ادراکی شبکه حامیان، در درجه اول، و مخاطبان عام در درجه بعد بردارند.
نقشآفرینی بهعنوان بخشی از راهحل. برای توضیح این سرفصل نخست میبایست تفکیکی میان سیاست پاییندستی (low politics) و سیاست بالادستی (high politics) قائل شد. اگر تا سالیان پیش میان این دو سطح از سیاست تعادلی برقرار بود، اینک بهنظر میرسد کفه سیاست بالادستی به سنگینی گرایش پیدا کرده است. بدین معنا که ساخت قدرت به ذیل اختیارات منصوص و حصری، و حتی شورایهای قانونی/فراقانونی بسنده نکرده و خود رأساً به امور پاییندستی ورود کرده است. از دیگر سو، سیاست پاییندستی بهحدی تنزل یافته است که اگر نگوییم هیچگونه امکان اثرگذاری بر آن مترتب نیست، دستکم باید بر اثرگذاریِ حداقلی آن تفاهم کنیم؛ آن هم در حد جوانان حزب رستاخیز که نهایتاً ذیل سیاست دفاع از مصرفکننده، آمار گرانفروشی و گرانفروشان را گزارش میکردند!
این وضعیت چندعاملی چرخ فعالیت کنشگران اصلاحطلب را دستخوش اختلال کرده است. به عبارتی نه ورودیها (inputs) با واقعیت همخواناند، نه نظام هنجاری با مطالبات جامعه تنظیم است، و نه با ابداعات و بضاعت کنونی راهی برای اثرگذاری باقی مانده است. برای این ادعا مثالهایی را ذکر میکنم که به نظر موجب صدمه دیدن پایگاه اجتماعی اصلاحطلبان شدهاند. سابق بر این دستگاه ادراکی- تحلیلی جریان اصلاحات، حسب دریافت خود از وضع موجود از طریق ابزارهای در دسترس، به اموری به نسبت کلان واکنش نشان میداد. برای نمونه میتوان به مجموعه بیانیههای تحلیلی جبهه مشارکت ایران اسلامی اشاره داشت. بخشی از آن متون، فارغ از آنکه در یک ساعت «س» بدل به کیفرخواست شدند، ایستارهایی را فراهم آوردند که عمدتاً، گفتوگو و نقد در عرصه عمومی را بهدنبال داشتند. حال آنکه امروز با تغییر گارد حاکمیت و گذار به الگوهایی جدید و نامتعارف از جمله در:
الف. مسئله واگذاری و تخصیص منابع،
ب. مسئله خصوصیسازی،
پ. مسئله نظام دانش و طبقاتی شدن آن،
ت. مسئله کارگران و زیر ضرب رفتن آنها و فقدان توان چانهزنی مؤثر این قشر،
ث. مسائل نظام درمان و تعرفهها،
ج. مسئله شهر و الگوی دفرمه توسعه آن،
چ. مسئله تبعیض مضاعف در تحرکهای عمودی در بوروکراسی خاصه در مورد زنان و نیروهای مستقل و صاحب فکر، و…
کوششی درخور، جهت فهم مسئله و تجویز راهحل صورت نمیپذیرد یا اگر هم تلاشی صورت میگیرد، ارتباط مؤثری با جامعه هدف برقرار نمیکند. به عبارتی جریانی که سابقاً دارای تصویری کلان از نظام اداره عمومی کشور بود، اینک فاقد آن تصویر شده است. به اینها اضافه کنیم مواردی که به سیاستهای کلی نظام راجع است و اساساً باب گفتوگو دربارهشان بسته است؛ خواه بهعلت محافظهکاری، خواه بهدلیل فقدان تئوری منسجم و منطبق با واقعیت، و خواه بهسبب انذارها و محدودیتها.
این وضعیت ترسیم شده سه پیامد را بهدنبال دارد. نخست آنکه کارویژه اصلاحطلبان- که همان دیوار حائل (بالشتک ضربهگیر) میان جامعه و حکومت بود، از میان میرود. یعنی حاکمیت صرفاً خود را در برابر توده مردم میبیند و طبعاً «قهر» را بر سایر ابزارها رجحان میدهد. دوم آنکه، جامعه بهسوی نوعی خودبسندگی هدایت میشود و بیپشتوانه و بدون تئوری و پیوستگی تاریخی به وادی عمل وارد میشود و بهشکل اقتضایی عمل میکند. نام این وضعیت را میتوان «تسطیح سیاست» نهاد، بدین معنا که تصادم دولت و جامعه بهغایت افزایش پیدا میکند و مردم مستمراً متحمل هزینههای گزاف میشوند. ضربهناپذیری- یا ضربهپذیری حداقلی- مردم بهشکل تودهای در دولت اصلاحات میتواند مؤید این تحلیل و اهمیت این کارویژه اساسی باشد؛ چنانکه در تمامی ادوار دولت در جمهوری اسلامی جز دولت اصلاحات ضربهپذیری تودهای، چه برآمده از اعتراض و چه برخاسته از شورش وجود داشت و دولت نتوانست بهعنوان ضربهگیر از وارد آمدن خسارت به مردم بکاهد.
سوم آنکه متعاقب این روند نوعی تصویرسازی دفرمه به نظام تحلیلی اصلاحطلبان تحمیل میشود. نخستین مرحله این تصویرسازی، اختلال در نظام مسئلهیابی است. این اختلال، که شاید در پزشکی نیز شایع باشد، با تشخیص نادرست بیماری و تجویز نادرست دارو همراه است. مرتبط کردن سنگاندازیها در پروسههای اصلاحی، و برگشتپذیری آنها به مؤلفههایی چون «لحن»، «ادبیات تحریکآمیز» و… جزئی از این نظام اختلالی است؛ حال آنکه میتوان فهرستی از لحنهای آرام، و ادبیات غیرتحریکآمیز را بر آفتاب فکند و این فرضیه را ابطال کرد. دومین مرحله این تصویرسازی «برساختن خصم» است. چنانکه اختلال در نظام مسئلهیابی به هسته مرکزی یک تفکر بدل شود، ناخودآگاه آن تفکر به برساختن خصم رهنمون میشود. بدین معنا که آگاهانه یا از سر خطای تحلیلی صرفاً به بخشی از صحنه سیاست نور تابانده و خصمِ جدید علتالعلل مسائل معرفی میشود. حال آنکه اساساً منطق اصلاحات، نه خصمپرور است و نه حذفمحور.
در بخشهای بعدی این یادداشت، تلاش خواهم کرد به طرح پیشنهادها و تجویزهایی ناظر به آینده جریان اصلاحات بپردازم.